۰۴
مرداد ۹۲
ماه میهمانی خدا از نیمه گذشته و به شب های پر برکت قدر نزدیک می شویم . شب هایی که از هزار ماه برتر است ، شب سرنوشت .
امشب، چشمهایم را
پنهان میکنم تا خواب، راه دیدگانم را نیابد.
امشب، نزولی بزرگ را
به تماشا مینشینم؛ با صد هزار فرشته بر دستانشان حریر.
خواب، امشب در چشمان
حیرتزدگان از تماشای آن همه نور میشکند.
آمدگان بیدرنگ، از
آسمان و روندگان نورانی به آسمان، در تدارک کدامین واقعه باشکوه، چنین
فرمانبرداران بیچون و چرای خالق این شبند!
چه آشوبی در آسمان
است و تو نمیدانی.
باد، مأمور است تا
رایحه باد صبا را برافشاند و اشک، بر آن است تا آتشی فرو نشاند.
امشب، امید، طرح
بازار دل شکستگان است و از فزونی نور، راههای نهفته آسمان هویداست.
نویسندگان آسمان، قلم
به دست، در تدارک بر چیدن سیاهیها از نامههای شب بیداران امیدوار و اشک ریزان شب
زنده دارند؛ زنهار، دل به او بسپار، ای شب زنده دار، تا سیاهی نماند.
مردی در خلسه نور و
نماز، محو حضرت پروردگار است؛ «انا انزلناه فی لیلة القدر»؛
محمد صلی الله علیه وآله
وسلم لوح زرین بهترین کلمات عالم را در حال نزولی بیمانند، نظاره گر است و قلب
پیامبر، جایگاه ابدی کلام آمده از آسمان.
خداوند، امشب، داستان
بینظیر خلقت را بر پیامبرش میخواند و سرود گوش نواز عبودیت و بشارت، از آبشارهای
آسمان سرازیر است.
من، هزار شبانه
بیدار، نگاهم، نیمی آسمان، نیمی به اشک و دستان خالیام رو به بیکران آسمان، بر
رازهای مگوی عالم گوش سپرده ام.
ذره ذره عالم، اکنون،
قدردان لحظه باشکوه نزول است و چه بر خود میبالد از تماس نور کلام خدا بر وسعت
خاکیاش!
امشب خاک زمینی و
هوای این جهان، گران قدرترین لحظات بودنشان را سپری میکند؛ چرا که عظمت کلام خود
را در خود احساس کردهاند.
شب قدر، مرا به
بیداری میخواند و زمزمه؛ زمزمههای عاشقانه با معبود. پس قدر باید شناخت
دروازههای گشوده آسمان را در شب قدر و غوطهور باید شد در نور تابان آسمان و نفس
باید کشید در نزول آیات مقدس.
امشب، نزولی بزرگ را به تماشا مینشینم؛ با صد هزار فرشته بر دستانشان حریر.
خواب، امشب در چشمان حیرتزدگان از تماشای آن همه نور میشکند.
آمدگان بیدرنگ، از آسمان و روندگان نورانی به آسمان، در تدارک کدامین واقعه باشکوه، چنین فرمانبرداران بیچون و چرای خالق این شبند!
چه آشوبی در آسمان است و تو نمیدانی.
باد، مأمور است تا رایحه باد صبا را برافشاند و اشک، بر آن است تا آتشی فرو نشاند.
امشب، امید، طرح بازار دل شکستگان است و از فزونی نور، راههای نهفته آسمان هویداست.
نویسندگان آسمان، قلم به دست، در تدارک بر چیدن سیاهیها از نامههای شب بیداران امیدوار و اشک ریزان شب زنده دارند؛ زنهار، دل به او بسپار، ای شب زنده دار، تا سیاهی نماند.
مردی در خلسه نور و نماز، محو حضرت پروردگار است؛ «انا انزلناه فی لیلة القدر»؛
محمد صلی الله علیه وآله وسلم لوح زرین بهترین کلمات عالم را در حال نزولی بیمانند، نظاره گر است و قلب پیامبر، جایگاه ابدی کلام آمده از آسمان.
خداوند، امشب، داستان بینظیر خلقت را بر پیامبرش میخواند و سرود گوش نواز عبودیت و بشارت، از آبشارهای آسمان سرازیر است.
من، هزار شبانه بیدار، نگاهم، نیمی آسمان، نیمی به اشک و دستان خالیام رو به بیکران آسمان، بر رازهای مگوی عالم گوش سپرده ام.
ذره ذره عالم، اکنون، قدردان لحظه باشکوه نزول است و چه بر خود میبالد از تماس نور کلام خدا بر وسعت خاکیاش!
امشب خاک زمینی و هوای این جهان، گران قدرترین لحظات بودنشان را سپری میکند؛ چرا که عظمت کلام خود را در خود احساس کردهاند.
شب قدر، مرا به بیداری میخواند و زمزمه؛ زمزمههای عاشقانه با معبود. پس قدر باید شناخت دروازههای گشوده آسمان را در شب قدر و غوطهور باید شد در نور تابان آسمان و نفس باید کشید در نزول آیات مقدس.
سلام بر شب مقدس قدر !
شبی که باید شکواییه
هجران را درنوردید و به امید وصل و دیدار، بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا
مطلع «فجر» سرمست بود.
شبی که باید در عاشقی
ثابتقدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت و به نیایش
پرداخت و کار خیر کرد و صالحات به جا آورد و به نیازمندان رسید و دانایی طلبید و
به دانشآموزی پرداخت.
شبی که باید به یاد
روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندیهای عاشقانه نالید و دیدار او را
از خدای طلبید.
شبی که شیاطین در بند
اسارتند و آدمیان ایمن از آنها.
تقدیری سراسر خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی، سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.
( حبیب مقیمی)